Monday, May 28, 2007

يك نامه تبليغاتي


آقا خيلي خيلي خنده داره. من ميخواستم يك عكسي را براي يك سري آدم Send كنم. جوري كه اولا اين تصوير به صورت attach نباشد. دوما اين تصوير درون متن نامه باز بشه. يعني به هيچ عنوان نميخوام كاربر يك دگمه بزنه كه تصوير باز بشه. به هر حال من خودم اصلا تصوير و فايل يك غريبه رو باز نميكنم. كارهايي كه كردم و توي yahoo و gmail و outlook جواب نداد:
1- از تو outlook تصويري رو از توي كامپيوتر خودم insert كردم درون متن نامه نشد.
2- از تو outlook تصويري رو از مسيري در اينترنت توي كامپيوتر خودم insert كردم درون متن نامه نشد يعني يك ضربدر ميزنه. بايد كليك كنم تصوير رو باز كن.
3- نامه با فرمت html اي فرستادم.
4- ....

مسخره است ها

Saturday, May 19, 2007

تحقيقات پيرامون هزار تا چيز


سلام. ميخوام يك تحقيقي روي يك مدرك معتبر طراحي وب بكنم. ببينم آقا يك طراح حرفه اي در دنياي حرفه اي امروز به كي ميگن؟ اگه ما مثلا اصول رنگ بندي، كار با چند تا نرم افزار گرافيك، زبانهاي تحت وب، نميدونم Flash داشته باشيم طراح وب هستيم. آيا مدرك CIW مدرك معتبري براي طراحي وب هست؟ اصلا داشتن مدرك در گرفتن پرو‍ژه موثر هست؟ من چند تا راه رو براي گرفتن پروژه طراحي وب امتحان كردم.
اول آمديم يك سري كاتالوگ زديم، كارت چاپ كرديم، سربرگ زديم، بعد توش خدماتمون رو شرح داديم جواب نداد.
بعد آمديم براي بعضي از شركتها email داديم كه بابا جان! ما هنرمنديم. اينم هنره امون. دريغ از يك هنرشناس!
بعد اين همشهري رو باز كردم براي ستون طراحي وب زنگ زديم. كلي يك جور ديگه email دادم. اصلا و ابدا.
يك بابايي گفت حالا يك راه حل! شما بيا خودت تو همشهري آگهي بده. ببين جواب ميده يا نه. بعد هم گفت دو جور نامه بده. هم بازاري هم حرفه اي. بلاخره يكي ممكنه از يكي از اينها خوشش بياد. باشه. اينم امتحان ميكنم. آخه من موندم آگهي بدم تو همشهري، نميشه وسط كار موبايل هي زنگ بزنه. پس چه جوري آگهي بدم؟

Friday, May 11, 2007

آزمون استخدامی وزارت امور خارجه

">

و اما امتحان اسخدامی وزارت امور خارجه دیروز برگزار شد. اون قدر داوطلب از رشته های صنایع، کامپیوتر، الکترونیک، مترجمی زبان و غیره آمده بود که مجبور شده بودند امتحان رو در دو نوبت صبح و هم بعد از ظهر بگذارند. من نمیدونم این کلاس ها پنجره نداشت، کولر نبود، این قدر هوا گرم بود که اصلا نمیفهمیدیم داریم چی میزنیم. از ریاضی، ادبیات، هوش، ساختمان داده، سیستم عامل، زبان تخصصی، گسسته و نظریه زبان. من کمی خونده بودم ولی به هر حال یادم نبود. به هر حال قبولی در جاهای خوبی مثل اینجا کاملا بعید به نظر میاد. ما که کیک و آب سیب رو خوردیم و برگه رو آخرش از ما گرفتند و خلاص.

تحصیل در مالزی - 02

دیروز آرش رفته بود یک شرکتی که شرایط MCSE رو بپرسه. خیلی جالب بود. میگفت شرکت مایکروسافت در سالهای جدید امتحاناتش رو جوری مشکل کرده که از هر 100 نفر فقط 10 نفر باید قبول بشوند. علتش هم اینه حقوق کسانی که مدرک MCSE دارند بالا رفته، لذا برای رسیدن بهش تلاش خیلی بیشتری را باید متحمل شد. بعضی وسط این آشفته بازار چه پولی در می یارن. جوری که میگه مثلا به من 50 هزار تومان بدین. من موقع امتحان کنارتون میشینم جوابها رو بهتون میگم. جدی، اونها که نمی فهمن که کی پشت سیستم نشسته که. جالبه. و اما تحقیقات کشور مالزی:
از قضا اونجا هم استاد، هم دانشگاه و هم بعضی از شرکتها می تونن بورسیه کنند. بعضی از این دلال ها میان یک پولی به اساتید دانشگاه می دن، که مثلا شما فلان دانشجو را بگیرین بورسیه کنید. حالا اگه پولو به استاد بدی، بعدش یک مدت زمانی در ازای بورسیه شدن باید درس بدی. اگه مثلا یک شرکت شما رو بورسیه کنه باید یک مدت زمانی رو براشون کار کنی. ولی کلا شانس بورسیه شدن خیلی کمه. در کامپیوتر 4-5 تا گرایش وجود داره، مثلا فوق لیسانی علوم کامپیوتر، فوق لیسانی IT، فوق لیسانس گرافیک کامپیوتر و ..... حالا ببینیم چی میشه.

Monday, May 7, 2007

01 - تحصیل در مالزی

سلام. این وب لاگ بی بازدید کننده است. البته اشکال نداره. درد دل، بازدید کننده نمیخواد. و اما امروز: امروز و این چند روز روی دانشگاههای کشور مالزی تحقیق میکردیم. از قضا یک فوق لیسانس IT گرفتن اونجا حدودا 4.5 میلیون خرج برمیداره. بعد خرج خورد و خوراک با خوابگاه سالی حدودا 2 میلیون خرج بر میداره. حالا یکی می گفت احتمال داره که حتی بشه اونجا بورسیه کرد. یکی دیگه میگفت حتی احتمال داره بتونه اونجا کار نیمه وقت هم پیدا کرد. ولی به هر حال هزینه اش از قضا یک کمی از ارمنستان بیشتر است. من که هنوز نتونستم کشوری ارزونتر پیدا کنم. شما تونستید؟

Wednesday, May 2, 2007

وزارت آموزش و پرورش یا ....

آقا ما امروز سر از وزارت آموزش و پرورش در آوردیم. واقعا کلی آدم با دمپایی، جوراب سوراخ، شلخته پلخته دیدیم. جالبه برای هر کارمند 2 تا نایلون شیر میخریدن و بهشون میدادن که بعد از ظهر با خودشون ببرن خونه. به هر حال اون اتاقی که من باهاش (بخش استخدام) کار داشتم فوق العاده مودب بودن و واقعا کار راه می آنداختن. حالا فکرشو که میکنی درسته که حقوقش کمه ولی لااقل من میتونم برم بیرون درس بدم یا حتی با خیال راحت پروژه بگیرم. 2 هفته دیگه هم آزمون استخدامی وزارت امور خارجه است. اونجا که عمرا بتونم برم ببینم چی میشه.